English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4032 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
low priority work U کاری که مهم نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
background processing U کار با حق تقدم پایین که وقتی اجرا میشود که دیگر کاری با حق تقدم از آن بیشتر موجود نباشد
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
Other Matches
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
at least U هیچ نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
an impossible hat U کلاهی که به هیچ روی نتوان بر سرگذاشت یا هیچ زیبنده نباشد
bombed U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombs U یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
machined U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machines U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine U غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
Woman is a plague; yet may no house be without suc. <proverb> U زن بلا ست (و) هیچ خانه اى بى بلا نباشد.
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
res ipsa loquitur U این عبارت در دعاوی مربوط به جرم ناشی از بی احتیاطی و درحالاتی بکار می رود که برای اثبات بی احتیاطی هیچ دلیلی لازم نباشد
clean U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleaned U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest U فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
reputed owner U در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
slobbery U تف کاری
impotence U کاری
inaction U بی کاری
curry U کاری
curries U کاری
malfunctions U کژ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
curry powders U کاری
electroplating U اب کاری
flower piece U گل کاری
feckful U کاری
currie U کاری
hypofunction U کم کاری
curry powder U کاری
parget U گچ کاری
active U کاری
under employment U کم کاری
impotency U کاری
effective U کاری
intent on doing anything U کاری
plasterwork U گچ کاری
plastering U گچ کاری
reshaping U روانه کاری
rice field U برنج کاری
amalgamates U ملغمه کاری
trephine U مته کاری
roughening by picking U تیشه کاری
amalgamating U ملغمه کاری
turnery U تراش کاری
scabbing U تیشه کاری
trephination U مته کاری
amalgamated U ملغمه کاری
amalgamate U ملغمه کاری
welding U جوش کاری
lubrication U روغن کاری
drilling U مته کاری
fretwork U منبت کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom> U از پس کاری برآمدن
scrimshaw U هنرمنبت کاری
forging U چکش کاری
smelting U ذوب کاری
forming U فرم کاری
treacherousness U خیانت کاری
toryism U محافظه کاری
repetition of an act U تکرار کاری
wood carving U منبت کاری
pomiculture U میوه کاری
mining U معدن کاری
decoration U زینت کاری
decorations U زینت کاری
work area U ناحیه کاری
work year U سال کاری
plaster background U دورنمای گچ کاری
probationership U ازمایش کاری
squalor U کثافت کاری
acting U فعال کاری
relievo U برجسته کاری
turnery U منبت کاری
brickwork U سفت کاری
ultraism U افراط کاری
purview of an occupation U حدود کاری
glazing U شیشه کاری
elegance U ریزه کاری
extravagantly U با افراط کاری
plumbing U سرب کاری
misconduct U خلاف کاری
the manner of doing any thing U طرزانجام کاری
tessellation U موزاییک کاری
surgical operation U دست کاری
studious to do a thing U بکردن کاری
studious of doing a thing U بکردن کاری
stonemasonry U سنگ کاری
steelwork U فولاد کاری
stannary U قلع کاری
extruding U چکش کاری
hammering U چکش کاری
extrudes U چکش کاری
extruded U چکش کاری
the needful U اصل کاری
to reproach an act U کاری را بد دانستن
metallurgy U فلز کاری
pique U منبت کاری
burnishing U صیقل کاری
tinwork U قلع کاری
burnishing U پرداخت کاری
metalwork U فلز کاری
extrude U چکش کاری
plating U روکش کاری
in return U در تلافی [کاری]
by way of reciprocation U در تلافی [کاری]
by way of reciprocation U درعوض [کاری]
sinfulness U خطا کاری
tongue lash U فحش کاری
punching U منگنه کاری
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
compounding U امیزه کاری
farming U اجاره کاری
in return U درعوض [کاری]
stalactite work U مقرنس کاری
frustrate U بدل کاری
frustrates U بدل کاری
frustrating U بدل کاری
afforestation U جنگل کاری
workbench U محیط کاری
workbenches U محیط کاری
in return U به جای [کاری]
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com